مهدیار مهدیار ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات نفسم

روز مادر

مامان جونم مهربونم خیلی دوستت دارم بزرگترین دلگرمی من تو زندگی مامان عزیزمه  خدای مهربون خودت میدونی که چقدر عاشق پدر و مادر عزیزم هستم سایشون رو بالا سرم نگه دار مادرم روزت گرامی مادر مهربونم قدمهایت را به روی چشمانم بگذار تا چشمانم بهشت را نظاره کنند...   ...
21 فروردين 1394

اولین کار دستی مهدیار

سلام به همه ی دوستهای مهربون و خوب وبلاگیمون امیدوارم روزای خوبی رو با کوچولوهای ناز و شیطونتون داشته باشین من امروز با همکاری مهدیار عزیزم براش چندتا عروسک انگشتی ساختیم با وسایلی که تو خونه داشتیم خیلی مهدیار ذوق میکرد و بیشتر کاراشم دوست داشت خودش انجام بده و هر کاری میخواستم بکنم با دقت نگاه میکرد و میگفت من من یعنی اون درست کنه خلاصه با بازی و کمی دعوا و جیغ و دادو خنده تمومش کردیم حالا با این عروسک ها که براش درست کردم جلوی بعضی از کاراشو میتونم بگیرم ایده ی درست کردن این عروسک انگشتی هم از اونجا شروع شد که وقتی از سیزده بدر بر میگشتیم تو ماشین مهدیار انقدر خسته شده بود که کلی بهانه میگرفت و از اونجایی هم که من ...
19 فروردين 1394

سومین سیزده به در با مهدیار

سلام عزیزم امسال سیزده بدر خیلی خوش گذشت خدارو شکر پسرکم از صبح که رفتیم بیرون کلی بازی کردیو منم همش دنبالت بودم که خدایی نکرده زمین نخوری یا تو اب رودخونه نیفتی حسابی مامانو خسته کردی یه کمی هم بابا رسول رو  من و بابا رسول مجبور شدیم ببریمت بالای کوه تا دستت رو هم میگرفتیم یا بغلت میکردیم گریه میکردیو میگفتی من من یعنی میخواستی خودت راه بری البته راه که چه عرض کنم راه رفتنت بیشتر شبیه دویدن سر به هوا راه میری به خاطر  همین همیشه مواظبتم میرفتی لب رودخونه و سنگ مینداختی تو اب سنگهای کوچیک هم قبول نداشتی میخواستی بزرگ باشه که با زور بلند کنی ازدست تو پسر با این کارا و زور گفتن هات سیزده بدر مثل ...
15 فروردين 1394

هفت سین 94 با مهدیار

سلام  عزیزم الان که دارم برات می نویسم شش روزه که رفتیم تو سال جدید  لحظه سال تحویل هم پسرکم بیدار بود   من امسال یه هفت سین ساده انداختم چون میدونستم مهدیار نمیذاره و باید زود جمعش کنم و همین هم شد حتی نمیذاشتی یه عکس ازت بگیرم همش میخواستی شمع هارو فوت کنی و شیطونی بعد تحویل سال هم خوابت برد و بیهوش شدی  الهی مامان فدات بشه عید دیدنی رو خیلی دوست داری و مهمون هم که میاد خونمون میخواد بره نمیذاری و دوست داری بمونن خیلی قشنگ به همه میگی عمو هرکسی میاد خونمون میخوای بهشون شیرینی تعارف کنی و همه از این کارت کلی میخندن مامان فدای پسر مهمون نوازش ...
8 فروردين 1394

مهدیار وسارا جون

عزیزم امروز یه مهمون عزیزی داریم خاله عادله میخواست بره خرید این شد که سارا جون رو اورد خونمون الهی خاله فداش بشه که این دختر انقدر ماه و مهربون و ساکته البته مهدیارم خیلی دوستش داره و باهاش مهربونه الانم کلی باهاش بازی کردی دوستون دارم عزیزای دلم ...
28 اسفند 1393

ماهی های مهدیاروروزهای پایانی سال 1393

عزیزم سال 1393 با تمام خوبیها و بدی هاش داره تموم میشه البته خدارو شکر اتفاق بدی نداشتیم و بیشتر سال خوبی برامون بود الان که دارم این مطلب رو برات مینویسم دو روز مونده تا عید یا سال جدید 1394 پسرکم تو سال جدید برای همه ارزوی سلامتی و شادی و موفقیت میکنم امیدوارم سال خوبی هم برای ما باشه به امید روزای خوب تو سال جدید این روزا سرگرمیت جوجه ها و ماهی هاشدن راستی یکی از جوجه هاتم مرد مونده یکی صورتیه مرد سبزه مونده تازه گیها با وسایلت بیشتر سر گرم میشی و کمتر سراغ من میای کلمه های جدید مهدیار دودور یعنی دکتر به چایی میگی دایا به شیر میگی دیر به فیل میگی بیل به پا میگی با به دست میگی دس به ماهی میگی ماهیا ...
27 اسفند 1393

مهدیار و جوجه هاش

این جوجه هارو برات خریدم کلی ذوق کردی براشون ولی وقتی دو روز نگه شون داشتیم دیگه نمی خواستی و میذاشتی بیرون و درو محکم می بستی قربون پسرکم برم من تو خودت جوجوی مامانی انقدرم بامزه میگی جوجو الهی فدات بشم ...
25 اسفند 1393

آخر سال 93

عزیزم یه موقع هایی حتی وقتی پیشمی دلم برات تنگ میشه خیلی دوست دارم دلم برای گذشته ها یی که با تو بو دم تنگ میشه وبرای اینده باتو بو دن هم پر میکشه و حالاهم که تورو داریم  احساس خوشبختی میکنیم خیلی دوستت داریم همیشه از خدا سلامتی و شادی میخوام دیگه چیزی بیشتر از این نمیخوام تو این چند وقت  سرما خوردی و تب داشتی با اینکه میدونستم تا چند روز دیگه دوباره خوب میشی شیطونیات شروع میشه  و این یه سرما خوردگی سادس بازم یه موقع هایی به هم میریختم و دوست داشتم هر کاری بکنم تا زودتر خوب بشی هر کاری میکردم تا یه کم استرا حت کنی نمی شد با بی حالی و تبی که داشتی مدام راه میرفتی قربون پسرم برم کلا سرما خوردگیت چ...
16 اسفند 1393