مهدیار مهدیار ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات نفسم

بدون عنوان

        سلام به همه دوستای خوب وبلاگیمون😘 پسرکم بعد چهار سال عمه مهربونشو دید 😍😘کلی از دیدن عمه میترای عزیز ذوق کرد عزیزم یه سفر چند روزه به ارمنستان زیبا داشتیم که عمه میترا هم قرار شد بیاد ارمنستان ببینیمش سفری پر از خاطره های خوب واز همه بهتر دیدن عمه بود 😆 خیلی رابطه خوبی با عمه داری و‌کلی حرف شنوی داری از عمه میترا شبا هم پیش عمه میخوابی سه روز دیگه از مسافرتمون مونده تو خیلی وابسته شدی حیف که عمه میترا از پیشمون میره و  معلوم نیست که چند وقت دیگه عمه رو ببینیمش 😔 مثل همیشه عمه میترا برای گل پسرم کلی سوغاتی و کادوهای قشنگ خریده دست گلش درد نکنه خیلی زحمت کشیده 🌹🌹🌹 یه هلی...
5 اسفند 1395

بدون عنوان

  سلام گل پسر عزیزم ☺ پسرک چهارساله من فدای اون چشمای نازت بشم خیلی وقته که دیگه از کارا و شیرین زبونیات برات مطلب نذاشتم 😍😍 عزیزم من و بابا رسول خیلی دوستدداریم حسابی زبون میریزی و یه وقتایی هم یه حرفایی میزنی که اصلا به سنت نمیخوره 😚 یه سوالهایی میپرسی که هم خنده داره وهم بعضیاشون نشون میده که فکرت به کجاها که نمیرسه 👦 مثلا می پر سی فرق موشک و هوا پیما چیه؟؟✈✈🚀🚀 همش دوست داری بازی کنی من تا جایی که بتونم باهات بازی میکنم و سعی میکنم پسرکم حوصلش سر نره چون این روزها کار بابا رسولم بیشتر شده و‌خیلی کمتر از قبل بیرون میرم و‌چون هوا هم سرده نمیشه رفت بیرون زیاد🌁❄⛄☔ الان نزدیک چهار پنج روزه که برف سنگینیم ...
14 بهمن 1395

تولد چهارسالگیه مهدیار عزیز

  🎊💗سالروز  آمدن فرشته ای به زمین با آسمانی ترین ارزوها  تولدت مبارک نفسم دوست دارم🎊💗   با آمدن تو بهترین و زیباترین لحظات وارد کلبه خوشبختیمان شد تورا از خدایی خواستم که به رحمت بی کرانش ایمان دارم پس برایمان بمان وبدان تا بی نهایت عاشقانه دوستت داریم 💜💜💜💜💜💜💜🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊   ...
3 دی 1395

بدون عنوان

 سلام به همه دوستای وبلاگیمون عزاداریاتون قبول باشه انشالله ماهم مثل هر سال چند روز عزاداری رو رفتیم خونه مامانم اینا  اینم چندتا از عکسای مهدیار جونم و ساراجون خاله  ...
27 مهر 1395

بدون عنوان

سلام به گل پسر عزیزم و دوستای وبلاگی عزیزمون  تو این روزای گرم تابستونی با پسرکم میریم استخر خیلی دوست داری  انقدر استعدادتم خوبه تو شنا کردن البته هنوز مربی نداری چون میگن واسه شما زوده هنوز ولی مربی بچه ها که تو استخره خیلی خوشش اومده از تو همش میگه چه پسر نترسی داری الهی فدات بشه مامان  تو‌خونه هم استخربادیتو برات میذاریم تو حیاط ظهرا هوا گرمه میری اب بازی میکنی             چند روز پیا هم یه سفر شمال رفتیم کلی تو‌دریا بازی کردی کلا شنا و اب بازی رو خیلی دوست داری     ...
4 مرداد 1395

بدون عنوان

سلام به گل پسر عزیزم  عزیزم یه دنیا دوست دارم ماشالله شیطون شدی کلی شیرین زبون شدی و زبون میریزی چندتا شعر و قصه و داستان بلدی همه کارتای صد افرینو‌بلدی خلاصه در روز سرمونو گرم میکنی با کارات عزیزم  خیلی وقتها بابا رسول میادو مارو میبره پارک کلی بازی میکنی خدارو شکر میکنم که گل پسری مثل تو‌رو به ما داده نور چشمم عزیزه دلم خیلی دوست داریم من و بابا رسول      ...
8 تير 1395

بدون عنوان

سلام به گل پسر عزیزم الان که دارم این پست رو برات میذارم روز هشتم‌ماه رمضان هستش  عزیزم شیرین زبونم خیلی دوست دارم فدات بشم نمیدونم چرا دیگه زیاد مطلبی به ذهنم نمیرسه برات بذارم شاید الان روزه دارم اینجوریه  عزیزم خیلی خونه مامان امنه رو دوست داری هر چند روز در میون هوس میکنی بریم اونجا ولی متاسفانه اصلا با سارا جون کنار نمیای واسه همین دیگه هر وقتی که ساراجون خونه مامان امنه هستش نمیبرمت اونجا چون همش میخوای سارارو هول بدی یا بزنی سارا جونم گناه داره خیلی مهربونه سارا همش میاد بغل من و دوست داره من غذاشو بدم یا من بخوابونم میچسبونه خودشو به من شایدم به خاطر همین تو حساس شدی و نمیسازی باهاش  ...
25 خرداد 1395

بدون عنوان

سلام عزیزکم اینا عکسای جامونده و عکسای سیزده بدره که با هلیا کلی بازی کردی و بهتون خوش گذشت   عزیزکم پسرک سه ساله من رنگهارو بلدی زرد ابی  سبز  قرمز  سیاه  سفید نارنجی صورتی   از یک تا ده به فارسی و اینگلیسی میشماری  کلیم حرفای خوب یاد گرفتی خدارو شکر که تورو دارم  عزیزم دیگه خیلی کمتر میری پایی و من از این بابت خیلی خوشحالم چون از اولم مخالف بودم که زیاد وابسته بشی ولی به خاطر اینکه دل کسیرو نشکونم میذاشتم بری ولی الان دیگه چون بزرگتر شدی ماشالله خودت درک میکنی وخوابیدنم دیگه بهانه نمیگیری بری پایین  الان دیگه زمان خواب و خوراکت منظم شده با هم صبونه و ناه...
24 فروردين 1395