اقا موشــــــــــه خونه ما
سلام به همه دوست های خوبمون وااااااااااااااااااااااااای تازهگی ها تو خونمون یه اقا موشه اومده خیلی شیطونه از دستش نمیدونیم چه کار کنم یه جاهای خطرناکی میریه ما هم تمام وسایل خونه رو جمع کردیم دیگه خسته شدم همه جا بهم میریزه یه موقع هایی میخندیم از دستش یه موقعهایی دعواش میکنیم دیگه همین دوتا کار از دستمون بر میاد بابا رسول که میگه بهت هیچ چیزی نگم ولی من طاقت نمیارم یه وقتایی اعصابمو خورد میکنی مثلا روتختی رو به هم میزنی بالای میز ارایش میری پلاستیک زباله های تو گازو بیرون میریزی اون در زیر اجاق گازو منم به زور باز میکنم نمیدونم والااااااااااااااااااا از دست این وروجک میری رو مبل از رو مبل میری رو اوپن اشپزخونه وسایل کابینترو به هم میریزی اتاق خودتم که هیچی هرچی هست رو میریزی به هم حالا با اجازت از کارای این اقا موشه چندتا عکس گرفتم میذارم تا در اینده ببینی چه بلای سر من بیچاره و خونه در میاری البته زمانی که میخوابی من همه چیزو مرتب میکنم که وقتی بیدار شدی سر گرمی داشته باشی واسه خراب کاری بابا رسول میگه مادر یعنی این که وقتی داره خرابکاریای پسرشم جمو جور میکنه بازم قربون صدقه ش میره وقتی دارم جای دستاتو رو وسایلا پاک میکنم قربو صدقت میرمو میام تو خواب بوستم میکنم زندگی ما مال توه عزیزم همون خندت واسه ما دنیا ارزش داره اینو یادت باشه من و بابای عاشقتیم
برای دیدن عکسها ادامه مطلب