شیرین کاریهای این روزای مهدیار
عزیزم بیشتر میخوای باهم بازی کنیم تو روسری سرت میکنی مامان میشی منم میشم مهدیار بعد به من غذا میدی و کلی بازی بعد همین که من گریه میکنم دستم رو میگیری میگی مریم توچه مریم پارک یعنی بریم کوچه بریم پارک
یه موقع هایی بابا رسول میشی و همون حرکات و کارای بابا رسول رو انجام میدی منم باید صدات بزنم رسول توهم صدام میزنی فاطی البته بابایی به من میگه فاطمه اما تو نمیتونی هنوز کامل تلفظ کنی گوشیت زنگ میخوره بهت میگم کی بود رسول جان میگی ای بابا عمو بود مرم سرویس یعنی عمو بود برم سرویس بعد بهت میگم پس اروم برو مهدیار نفهمه اینجا نقش مهدیارو عروسکت داره بعد بهت میگم بستنی و ماست و شیر سر رات بخر بیار این وسط تا بری این کارارو انجام بدی منم یک کم به کارام میرسم قربونت برم عشق میکنم و قتی با منی
یه موقع های به من میگی تو مامان امنه و من دایی محمد بعد گوشیرو میگیری دستت مدام با گوشی راه میری مثلا داری کارای محمد رو میکنی بعد هر کاری که محمد میکنه انجام میدی مثلا دریا رفته بودیم محمد اب میریخت تنمون و مارو خیس میکرد بعد که با هم رفته بودیم حموم اب میریختی تنم و میگفتی من محمد
قربونت برم الان گل پسرم تو یه سنیه که از همه الگو میگیره و میخواد کارای بزرگتر هارو انجام بده امیدوارم الگو های خوبی برات باشیم
عاشق مسواک زدنی هر شب همین بهت میگم مهدیار بریم مسواک بزنیم سریع میگی مریم یعنی بریم بعد هم یک بار با خمیر دندون خودت میزنی مسواک یک بار با خمیر دندون تندی که واسه بابا رسوله اصلا هم بدت نمیاد
عزیز دلم یه موقع هایی خوب هم کاری میکنی و راحت میای توالت و کارت رو انجام میدی ولی یه موقع هایی لج میکنی منم برات چندتا بسته برچسب خوشکل خریدم یه موقع هایی که نمیای بهت برچسب میدم بچسبونی به دیوار تو هم به خاطر برچسب راحت میای و اذیت نمیکنی