مهدیار مهدیار ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات نفسم

ماجراهای ما ومهدیار

1394/4/6 13:09
نویسنده : مامان فاطمه
457 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسرک خوشکلم  niniweblog.comوسلام به دوستهای  عزیزمون امیدوارم هر روزتون بهتر از دیروز باشهniniweblog.com

عزیز مامان این روزا واقعا باهات داستان داریم niniweblog.comوقتی تو خونه هستیم  مدام دست منو میگیری تا بریم با هم ماشین بازی بکنیم  با اجر بازیهات برات جاده درست میکنم و با هم بازی میکنیم همش ماشین ابی مال تو ماشین نارنجی مال من بعد  از اینکه چند دور با هم بازی میکنیم ماشینت رو میزنی به ماشین من وبعد همniniweblog.com زنگ میزنی به پلیس تا پلیس بیاد اینجا نقش پلیس رو هم خودت بازی میکنی و با ماشین پلیست میای صداشم در میاری بعد مامان بی چاره رو جریمه میکنی

ماشیناتو میچینی رو مبل یکی یکی میندازی شون پایین و میگی ربت تو  دره بعد زنگ میزنی تعمیر کار و اینجا نقش تعمیر کارو من بازی میکنم خندونکمیام و ماشیناتو برات درست میکنم و بار ها و بارها تکرار این بازی ودر اخر مامان دیگه کم میارهسکوت

چند روز پیش با آجر بازیات برات قطار درست کردم و یه دودکشم براش گذاشتم یه کم که باهاش بازی کردی اومدی میگی مامان دود کش بزرگ محبتبعد ورداشتی یه دودکش براش درست کردی بزرگ تا میرفتی تکونش بدی دودکشه میافتاد و تو کلی بهانه میگرفتی و  خیلی بامزه میگفتی ای بابا بوساجازه هم نمیدادی  برات بچسبونمش سکوتوقتی خوابیدی سر به نیستش کردم  تا بیدار شدی یادت بره و خوش بختانه یادت رفتچشمک

چندتا کتاب داستان جدید برات خریدم موقع غذا خوردنت واقعا کف میکنم انقدر برات داستان تعریف میکنم تا غذاتو بخوریشاکی

چند روز پیش تو فیلم پایتخت یه هلکوپتر  نشون داد توهم سریع رفتی هلکوپترت رو اوردی میگی نی نی بین من دارم بغل هر بار تبلیغ پودر پرسیل رو اتفاقی تو تلوزیون ببینی سریع میری پودرو از تو کابینت میاری و  میکی بین من دارم  بوسقربون حرف زدنتبوس بیشتر وقتها هم که میخوام بهت غذا بدم میزنم کانال ام بی سی اکشن و اگه ماشین بازی و ماشین پلیس داشته باشه غذاتو حسابی میخوری چون هواست کامل میره به فیلمهچشمک

عزیزم بعضی شبها بابا رسول ماشین شارژیت رو میبریم پارک تا بازی کنی اون شب که با ماشینت میریم هچ کس ماشین نمیاره ولی شبی که ماشینت رو نمیبریم میبینیم  یکی دو نفر ماشین اوردن شما هم به هیچ چیزی راضی نیمشی و فقط ماشین میخوای  این پارکه ورودیش دوتا اسب داره اگه هر پارکی ببریمت بعد بخوایم بیایم خونه میگی مریم پارک ابس داره خندونکبابا رسولم که با حوصله خلاصه میبریمت بوسسر راه پارکه یه ماشین هست از این ماشینایی که بیل داره. بابا رضا هم یکی از این ماشینا کنترولیشو برات خریده اول ازش می ترسیدی ولی الان شب هم میذاری بالا سرت و باهاش میخوابی محبتعاشق ماشین شدی از هر نوعش مخصوصا ماشین بزگ به قول خودت ماشین پلیس و ..... وقتی داریم میبریمت پارک اول باید بری پیشه  ماشینه که بیل داره از پله هاش میری بالا فرمون و بوق و چراقو دندشو به مانشون میدیو بعد از اینکه کلی بالا و پاینش رفتی رضایت میدی بریم پارک بعد که یه کم تو پارک بازی کردی همین که میگم مهدیار بریم خونه میگی مریم بیل بیل یعنی بریم پیشه ماشینه دوباره یه دور دیگه واسه خدا حافظی با بابارسول میری پیشه بیله خلاصه در اخر با زور راضی میشی بیایم خونه

 

 

 

پسندها (9)

نظرات (4)

مامان ندا
7 تیر 94 23:05
فاطمه جون حالا خوبه مهدیار به اینکه تو خونه باهاش بازی کنی راضی میشه صاینا که از خواب پا میشه کفشاشو میاره میگه دَ دَ.. حالا خداکنه به سن مهدیار جون برسه خوب شه خلاصه که شیطونیای این گلپسرم شیرینه
مامان فاطمه
پاسخ
مرسی صاینارو ببوس
همراه رایانه
8 تیر 94 9:54
همراه رایانه مرکزی برای پاسخگویی به سوالات رایانه ای تلفن :9099070345 www.poshtyban.ir
مامانی
9 تیر 94 8:04
ماشاالله به این گل پسر چه بیلی میزنه
مامان فاطمه
پاسخ
خیلی جدی بیل میزد واقعا
اتی مامان
9 تیر 94 12:27
عزززززیزدلم خیلی شیرینیماشالله به مهدیارمن