ماجراهای ما ومهدیار
سلام به پسرک خوشکلم وسلام به دوستهای عزیزمون امیدوارم هر روزتون بهتر از دیروز باشه
عزیز مامان این روزا واقعا باهات داستان داریم وقتی تو خونه هستیم مدام دست منو میگیری تا بریم با هم ماشین بازی بکنیم با اجر بازیهات برات جاده درست میکنم و با هم بازی میکنیم همش ماشین ابی مال تو ماشین نارنجی مال من بعد از اینکه چند دور با هم بازی میکنیم ماشینت رو میزنی به ماشین من وبعد هم زنگ میزنی به پلیس تا پلیس بیاد اینجا نقش پلیس رو هم خودت بازی میکنی و با ماشین پلیست میای صداشم در میاری بعد مامان بی چاره رو جریمه میکنی
ماشیناتو میچینی رو مبل یکی یکی میندازی شون پایین و میگی ربت تو دره بعد زنگ میزنی تعمیر کار و اینجا نقش تعمیر کارو من بازی میکنم میام و ماشیناتو برات درست میکنم و بار ها و بارها تکرار این بازی ودر اخر مامان دیگه کم میاره
چند روز پیش با آجر بازیات برات قطار درست کردم و یه دودکشم براش گذاشتم یه کم که باهاش بازی کردی اومدی میگی مامان دود کش بزرگ بعد ورداشتی یه دودکش براش درست کردی بزرگ تا میرفتی تکونش بدی دودکشه میافتاد و تو کلی بهانه میگرفتی و خیلی بامزه میگفتی ای بابا اجازه هم نمیدادی برات بچسبونمش وقتی خوابیدی سر به نیستش کردم تا بیدار شدی یادت بره و خوش بختانه یادت رفت
چندتا کتاب داستان جدید برات خریدم موقع غذا خوردنت واقعا کف میکنم انقدر برات داستان تعریف میکنم تا غذاتو بخوری
چند روز پیش تو فیلم پایتخت یه هلکوپتر نشون داد توهم سریع رفتی هلکوپترت رو اوردی میگی نی نی بین من دارم هر بار تبلیغ پودر پرسیل رو اتفاقی تو تلوزیون ببینی سریع میری پودرو از تو کابینت میاری و میکی بین من دارم قربون حرف زدنت بیشتر وقتها هم که میخوام بهت غذا بدم میزنم کانال ام بی سی اکشن و اگه ماشین بازی و ماشین پلیس داشته باشه غذاتو حسابی میخوری چون هواست کامل میره به فیلمه
عزیزم بعضی شبها بابا رسول ماشین شارژیت رو میبریم پارک تا بازی کنی اون شب که با ماشینت میریم هچ کس ماشین نمیاره ولی شبی که ماشینت رو نمیبریم میبینیم یکی دو نفر ماشین اوردن شما هم به هیچ چیزی راضی نیمشی و فقط ماشین میخوای این پارکه ورودیش دوتا اسب داره اگه هر پارکی ببریمت بعد بخوایم بیایم خونه میگی مریم پارک ابس داره بابا رسولم که با حوصله خلاصه میبریمت سر راه پارکه یه ماشین هست از این ماشینایی که بیل داره. بابا رضا هم یکی از این ماشینا کنترولیشو برات خریده اول ازش می ترسیدی ولی الان شب هم میذاری بالا سرت و باهاش میخوابی عاشق ماشین شدی از هر نوعش مخصوصا ماشین بزگ به قول خودت ماشین پلیس و ..... وقتی داریم میبریمت پارک اول باید بری پیشه ماشینه که بیل داره از پله هاش میری بالا فرمون و بوق و چراقو دندشو به مانشون میدیو بعد از اینکه کلی بالا و پاینش رفتی رضایت میدی بریم پارک بعد که یه کم تو پارک بازی کردی همین که میگم مهدیار بریم خونه میگی مریم بیل بیل یعنی بریم پیشه ماشینه دوباره یه دور دیگه واسه خدا حافظی با بابارسول میری پیشه بیله خلاصه در اخر با زور راضی میشی بیایم خونه