مهدیار مهدیار ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات نفسم

بدون عنوان

میدانی ارزش انسانها به چیست ؟ به لبخندی که بر لب منشانند...به احساس خوبی که بر جا میگذارند ...وبه دردی که از یکدیگر می کاهند وتو با ارزش ترینی ...
29 شهريور 1393

بدون عنوان

                                           پسرم احساس مهربان تو عطریست که                                      هرلحظه به مشامم میرسد                   ...
29 شهريور 1393

مناجات با خدای مهربونم

سلام خدا جونم .. .مهربونم ...خیلی دوست دارم و ازت ممنونم ...میدونم دوسم داری و تنهام نمیذاری میدونم بنده خوبی نیستم .میدونم با وجود گناهای که داشتم همیشه مراقبم بودی.. .خدا جونم بازم تنهام نذار مراقبم باش ...الان بیشتر از قبل ازت انتظار دارم چون جز خودم یکی دیگه هم هست و باید مراقب یکی دیگه هم باشی که تمام زندگیم شده هدیه ای که از جانب خودته ...جونم به جونش بنده بیشتر از هر کس دیگه ای دوسش دارم تمــــــــــــــــــــام زندگیم شده...قول میدم لیاقت این هدیه خدارو داشته باشم وازش زیر سایه پروردگار مهربونم مراقبت کنم تا پای جونم . .. عـاشقتــــــــــــــــم خــــــــــــــــــدا جـــــــــــــــــون ...
29 شهريور 1393

مهدیار در شهر بازی

                                          به نام خدا امشب بابای زود اومد ومارو برد شهر بازی پسرم که قبلا خوابشم کرده بود وسرحال بود کلی بازی کردی خوش گذروندی .من وبابای ام که کاراو شیطونیاتو میبینیم قند تو دلمون اب میشه و کلی قربون صدقت میشیم . مهدیار الان ساعت یک ونیم شب شما با بابای بی هوش شدین از خستگی و من کارامو کردم و از اونجا که میدونم فردا وقت نمی کنم عکساتو بذارم تصمیم گرفتم الان از خوابم بزنم یه سری ...
24 شهريور 1393

مهدیار شیطون

جمعه پسرمو بردم خونه مامان امنه کلی بهت خوش گذشت بیرون بردمت تو حیات اب بازی کردی دوچرخه سواری کردی توپ بازی کردی   مامان و خیلی خسته کردی .خونه مامان امنه که میریم نه غذا می خوری نه میخوابی فقط بازی گوشی و شیطونی میکنی ...
22 شهريور 1393

حمام کردن واب بازی

الهی مامان قربون پسر گلش بره مراحل حموم رفتن مهدیار اول با زوق وشوق میری حموم   بعد از کلی بازی وقتی شروع میکنم به شستنت اخمات میره تو هم  بعدم با گریه میبرمت زیر دوش خلاصه با گریه میری از حموم بیرون موقع خشک کردنت از بس خسته ای حوصله نداری اصلا دوست دارم اینم چندتا عکس از حموم رفتنت بعد حمام انقدر خسته میشی که حال نشستن رو نداری ...
22 شهريور 1393

نصیحت مادرانه

                                                  به نام خدا پسرم در طوفانهای زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است. عزیزم هرگز ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودت مقایسه نکن. مهربانیت را به دست کسی ببخش که میدانی با او خواهی ماند. پسر قشنگم از همه چیز گذشتن وبه همه چیز رسیدن مهم نیست مهم از چه گذشتن و به چه رسیدن است هر صدفی لیاقت داشتن مروارید رو ندا...
18 شهريور 1393

بیرون رفتن با مهدیار

ال هی قربونت برم بیشتر وقتها وقتی بابا رسول زود میاد خونه میبریمت بیرون کلی واسه خودت بازی میکنی ببین چه خوشمزه بستنی میخوری خیلی دوست داریم بوسسسسسسسسسسسسسسسسس ...
18 شهريور 1393