زندگی روزانه اذر سال1396
️️
دایی محمد عشق خواهری ️
پدر پسری️️
سلام به گل پسرم امروز اول اذر ماه غروبه دارم شام درست میکنم یه چندتا مطلب یادم بود گفتم برات بنویسم
گلپسرم خداروشکر میکنم که تو بابا رسول مهربونو دارم عاشقتونم یه چند وقتی مریض شده بودم و به چیزی جز سلامتیم فکر نمیکردم ولی خداروشکر الان بهترم و به خودم قول دادم که دیگه حرص الکی و غم و غصه نخورم خوب زندکی بالا پایین داره کم و زیاد داره واینکه بعضیا دل ادمو میشکونن ناراحت میکنن یه چند وقت واقعا اعصابم به هم ریخته بود به خاطر بعضی چیزا ولی دیگه نمیخوام بهشون فکر کنم واینکه اینو بهت بگم هرکسی که اذیتت کرد فقط یک کلمه واگذارشون کن به خدا همین خدا خودش هم از دل تو خبر داره وهم از نیت اونا عزیزم امیدوارم از کسای که دوسشون داری بدی نبینی چون اون موقع دلت بیشتر میگیره و میشکنه
عزیز دل مامان با اقاجونو مامان امنه رفته بودیم ابسرد اتیش کردیم چایی اتیشی و سیبزمینی خوردیم حسابی خوش گذشت سارا جونم باهامون اومد یه کم تو ماشین باهم کل کل کردین و ما حواصتونو پرت میکردیم که به هم گیر ندین ️
️
سارا جونو مهدیاری
عاشقتونم ️️️
فدای مامان مهربونم ️️
جیگر خالش
مهدیارو سارا جونی دارن میرن خونه مادر️
جیگری مامان داره برام ظرف میشوره فدات بشم یه مایع ظرف شویی کوچیک مامان معصومه بهت داده یه وقتایی دوست داری کمکم کنی منم استقبال میکنم ️️
️️
دایی محمد عشق خواهری ️