مهدیار مهدیار ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات نفسم

اولین روزهای پاییز

1394/7/4 18:02
نویسنده : مامان فاطمه
1,327 بازدید
اشتراک گذاری

من  هروز و هر لحظه نگرانت میشوم  ...

که چه میکنی...در چه حالی ...

تنهایت برای من...

غصه هایت برای من...

همه بغض ها و اشکهایت برای من...

تو فقط بخند

انقدر بلند تا همه بشنون...

صدای خندههایت را

صدای همیشه خوب بودنت را

صدایت را میخواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

نگاهت را میخواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد

وجودت را میخواهم تا گرمای سردی اغوشم باشد

وتنها خنده هایت را میخواهم تا مرحم کهنه ی زخمهای زندگی ام باشد

اری تنها تو را میخواهم عزیزم

 

 

پسندها (8)

نظرات (3)

عمه فروغ
8 مهر 94 13:09
به به عالی بود هم عکس های گل پسری و هم متن زیباتون ان شاا.. که همیشه شاد و سلامت باشی مهدیار جونم
مامان فاطمه
پاسخ
مرسی از لطفت مهربون
مامان راحله
9 مهر 94 13:37
امروز نبی هم به علی(ع) می بالد تا روز ابد نام علی(ع) می ماند عالم به هزار لهجه در عید غدیر آوای قشنگ یا علی(ع) می خواند دوست عزیزم عیدتون مبارک
مامان فاطمه
پاسخ
مرسی مهربون شعر قشنگی بود
اتی مامان
10 مهر 94 10:21
چقدر مادرانهانشالله مهدیارجونم در پناه خدا باشه
مامان فاطمه
پاسخ
قربون شما مرسی